گردشگری

جستجو
تبلیغات متنی
 پل کوت سیدصالح شهرستان کارون
جاذبه های گردشگری خوزستان
  • modir

  • 00 فروردین

پل کوت سیدصالح شهرستان کارون

 

پل کوت سیدصالح

پل کوت سیدصالح، تنها اثر ثبت ملی شهرستان کارون است. ساخت این پل به دوره‌ی پهلوی اول برمی‌گردد. طول آن 124 متر با 39 ستون و 40 دهانه با ساختار آجری و فلزی است که در زمان سیلاب‌های رودخانه کارون، به‌دلیل زیرآب رفتن جاده‌ی جنب پل یادشده، از پل برای عبور و مرور استفاده‌ی بیشتری می‌شده است.

#پشت بام#خوزستان#کارون#سیل#گردشگری#ایرانگردی#

سارقان پل تاریخی کوت سید صالح تحت تعقیب‌اند - ایسنا

پایان مرمت پل تاریخی کوت سید صالح شهرستان کارون

پل تاریخی کوت سید صالح - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

ادامه مطلب
  قلعه ارجان بهبهان
جاذبه های گردشگری خوزستان
  • modir

  • 00 فروردین

قلعه ارجان بهبهان

 

این قلعه در زمان ساسانیان و برای دفاع در برابر هجوم اعراب در قسمت شمال غربی بهبهان ساخته شده، در مرتفع‌ترین قسمت کوه متکی به یک تخته سنگ بزرگ بوده و آب باران از همان تخته سنگ وارد انبارهای قلعه می‌شده و آن‌ها را پر می‌کرده است. اسلوب ساختمان برج‌ها از قلاع رومی اقتباس شده و به شکل مکعب است. صحن قلعه‌ی ارجان نسبتا وسیع است و تمامی حجره‌ها دارای طاق چندشاخه، معروف به طاق رومی هستند.

#خوزستان#پشت بام#گردشگری#تفریح #مسافرت#دیدنی ها#ارجان#بهبهان#میراث فرهنگی

قلعه ارجان بهبهان قلعه ارجان بهبهان... - تاریخ و فرهنگ و هنر | Facebook

برای ایرانیان - قلعه ارجان (ارگان)

ادامه مطلب
مدرسه‌ی تاریخی خیرآباد ( قلعه مدرسه)
جاذبه های گردشگری خوزستان
  • modir

  • 00 فروردین

مدرسه‌ی تاریخی خیرآباد ( قلعه مدرسه)

قلعه مدرسه- عکس مستند تسنیم | Tasnimقلعه مدرسه خیرآباد ؛ خاطره‌ای از طلاب 400 سال پیش | مدرسه علمیه‌ دوره شاه  سلیمان صفوی را ببینید - چمدان - رسانه سفر، گردشگری و میراث فرهنگی

 

قلعه مدرسه خیرآباد در محدوده شهر بهبهان | آدرس، تلفن، امتیاز و ... | بهترینو

 

مدرسه‌ی تاریخی خیرآباد ( قلعه مدرسه)

این بنا در سال 1089 هـ.ق در زمان حکومت شاه سلیمان صفوی به دستور حسینعلی خان زنگنه و الی بهبهان و کهگیلیویه ساخته شد و به دلیل این‌که در این مکان علوم دینی به طلاب آموزش داده می‌شد به مدرسه‌ی خیرآباد نام‌گذاری شد. این اثر در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

 

 

 

 

ادامه مطلب
  میراث جهانی سازه‌های آبی – تاریخی شوشتر
جاذبه های گردشگری خوزستان
  • modir

  • 00 فروردین

میراث جهانی سازه‌های آبی – تاریخی شوشتر

 

میراث جهانی سازه‌های آبی تاریخی شوشتر

مجموعه سازه‌های آبی شوشتر متعلق به دوره‌ی ساسانی و از بی‌نظیرترین سازه‌های هیدرولیکی است که برای استفاده از آب در دوران کهن مورد بهره برداری قرار می‌گرفته، و شامل مجموعه‌ای از سد، تونل‌ها، کانال‌های فرعی، آبشارها و آسیاب های آبی، پل، بند و پل‌بند است که به‌صورت یک مجموعه صنعتی اقتصادی بر روی رودخانه گرگر که به‌صورت دستکند بوده، ساخته شده است. این اثر در سال 2009 میلادی در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد.

#پشت بام#خوزستان#شوشتر#شوش#گردشگری#دیدنی های ایران#مهندسی آب#کارون

سازه‌های آبی شوشتر نماد مهندسی ایرانیان - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان  | Mehr News Agency

 

 

سازه های آبی شوشتر | عظمت معماری دوران هخامنشی + عکس

ادامه مطلب
 میراث جهانی زیگورات چغازنبیل
جاذبه های گردشگری خوزستان
  • modir

  • 00 فروردین

میراث جهانی زیگورات چغازنبیل

چغازنبیل، نیایشگاه 4000 ساله ایرانیان | ایران بوم گردی

معبد چغازنبیل کجاست | همه چیز درباره زیگورات چغازنبیل شوش + عکس - کجارو

زیگورات چغازنبیل کجاست؟

 

میراث جهانی زیگورات چغازنبیل

چغازنبیل نیایش‌گاهی باستانی است مربوط به دوره عیلام میانه که توسط اونتاش ناپیریشا (۱۲۷۵-۱۲۴۰ ق.م.) ساخته شده است. محوطه میراث جهانی چغازنبیل بخش به جا مانده از شهر دورانتاش است و در 35 کیلومتری جنوب شرقی شوش و در حاشیه رودخانه دز قرار گرفته است. این اثر در سال 1979 به‌عنوان نخستین اثر تاریخی ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد.

#پشت بام #خوزستان#گردشگری#چغازنبیل#ایرانگردی#آثارتاریخی#شوش#هخامنشیان#ایران باستان

ادامه مطلب
 گویش آذری
اطلاعات عمومی
  • modir

  • 99 اسفند

گویش آذری

 

استان آذربایجان شرقی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

 

آذری یا آذری پهلوی زبانی است از خانوادهٔ زبان‌های ایرانی غربی که در منطقهٔ آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بوده‌است و امروزه گسترهٔ آن محدود شده‌است. بیشتر دانشمندان ایران‌شناس، در بازگویی ریشهٔ تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شدهٔ زبان مادها است و ریشهٔ آریایی دارد که تاریخ‌دانان و جغرافی‌نویسان اسلامی آن را پارسی (ایرانی)، پهلوی و آذری خوانده‌اند.

هر چند که مطالعه بر روی این زبان پیشینهٔ طولانی در نزد خاورشناسان غربی دارد، اما احمد کسروی نخستین پژوهش گسترده دربارهٔ آن را در ایران انجام داد. احمد کسروی، تاریخ‌نویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونه‌هایی از این زبان و پیوند آن را با زبان تاتی نشان داد. زبان‌شناسان با اشاره به وجود زبان‌های تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آن‌ها را از بقایای آن زبان باستانی می‌داند. همچنین این زبان به زبان تالشی نزدیک است.[۳] زبان «آذری»، یکی از شاخه‌های زبان پهلوی است که پس از حملهٔ عرب‌ها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه داده‌است؛ ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته‌رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهاده‌است. گو این که هنوز در پاره‌ای از روستاها و بخش‌های آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.

امروزه نیز برخی زبان‌شناسان و پژوهشگران زبانی، نامِ آذری را به نام زبانِ تاتی ایران و لهجه‌های مختلف آن (لهجه‌های هرزندی و کرینگانی در شمال غرب، شاهرودی، شالی، کجلی و … در خلخال و طارم، تاکستانی، ابراهیم‌آبادی، اشتهاردی و… در قزوین) ترجیح می‌دهند و در آثار خود، هنگام بررسی زبان تاتی ایران، به جای نام تاتی، از نام «آذری» به عنوان یکی از زبان‌های ایرانی شمال غربی استفاده می‌کنند.[۴]

 

زبان آذری در نوشته‌های مورخان و جغرافی‌دانان اسلامی

منابع مسلمانان که به زبان آذری باستان اشاره کرده‌اند:

  1. قدیم‌ترین منبع دربارهٔ زبان آذری باستانی قول ابن مقفع (۱۴۲ه‍.ق/۷۵۹م) است که در الفهرست نقل شده‌است. به گفتهٔ ابن مقفع زبان مردم آذربایجان پهلوی (الفهلویه) است منسوب به پهله (فهله) یعنی سرزمینی که شامل ری و اصفهان و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان بوده‌است.[۶] پهلوی در اینجا به معنای پارتی (ااشکانیان) یا باقی‌ماندهٔ لهجهٔ پارتی در زاگرس مرکزی و شمالی است.[۷]
  2. همین گفتهٔ ابن مقفع را حمزهٔ اصفهانی (به نقل یاقوت) و خوارزمی نیز نقل کرده‌اند.[۸]
  3. مورخ دیگری که به این زبان بدون ذکر نام آن اشاره کرده بلاذری است که کلمهٔ «حسان» به معنی «حائر» یعنی منزل و کاروانسرا را از کلام اهل آذربایجان نقل کرده‌است. این کلمه همان کلمهٔ «خان» به معنی کاروانسراست که در متون فارسی به کار رفته‌است.[۹]
  4. اما دومین مؤلفی که پس از ابن مقفع از کلمهٔ آذری یاد کرده یعقوبی است که کتاب خود را در ۲۷۸ه‍.ق/۸۹۱م. تألیف کرده‌است. این مؤلف آذری (آذریّه) را به عنوان صفت در مورد مردم آذربایجان به کار برده‌است.[۱۰]
  5. مؤلف دیگری که از زبان آذری باستان نام برده مسعودی (د ۳۴۶ه‍.ق/۹۵۷م) است که در ۳۱۴ه‍.ق/۹۲۶ از تبریز دیدار کرده‌است. این مؤلف از میان زبان‌های ایرانی پهلوی، دری و آذری را ذکر کرده‌است که ظاهراً در نظر او مهم‌ترین زبان‌ها و گویش‌های ایرانی بوده‌اند.[۱۱]
  6. پس از مسعودی، حمزه اصفهانی (پس از ۳۵۰ه‍.ق/۹۶۱م) است که به نقل از یک ایرانی نو مسلمان به نام زرتشت‌بن آذرخور معروف به ابوجعفر محمدبن مؤبد متوکلی در میان زبان‌های پنجگانهٔ ایرانی از زبان پهلوی یاد می‌کند و آن را منسوب به پهله می‌داند که شامل ۵ شهر اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان است. مؤلف دیگری که بعد از حمزهٔ اصفهانی از زبان آذربایجان و ایرانی بودن آن سخن گفته‌است.[۱۲]
  7. ابواسحاق ابراهیم اصطخری است که کتاب خود المسالک والممالک را در پایان نیمهٔ اول سدهٔ ۴ه‍.ق/۱۰م نوشته‌است. اصطخری صریحاً زبان مردم آذربایجان و ارمنستان (بجز دبیل و پیرامون آن) و ارّان را ایرانی (الفارسیه) ذکر می‌کند و زبان مردم بردعه را ارّانی می‌داند.[۱۳]
  8. مؤلف بعدی ابوالقاسم محمدبن حوقل (د بعد از ۳۷۸ه‍.ق/۹۸۸م) است که اساس مطالب خود را از اصطخری گرفته و دربارهٔ زبان مردم آذربایجان و ارمنستان و زبان مردم بردعه همان مطالب اصطخری را تکرار کرده‌است.[۱۴] وی در سفرنامهٔ خود ذکر می‌کند که «زبان مردم آذربایجان و بیشتر مردم ارمینیه فارسی است، و عربی نیز میان ایشان رواج دارد و از بازرگانان و صاحبان املاک کمتر کسی است که به فارسی سخن گوید و عربی را نفهمد و بدین زبان فصیح سخن نگوید، و طوایفی از اطراف ارمینیه و مانند آن به زبان‌های دیگری شبیه به ارمنی سخن می‌گویند.»[۱۵]
  9. ابوعبداللّه بَشّاری مقدسی مؤلف دیگری است که در سدهٔ ۴ه‍.ق/۱۰م از زبان مردم آذربایجان سخن گفته‌است. وی در سخن از اقلیم رِحاب که در نوشتهٔ او شامل آذربایجان و آران و ارمنستان می‌شود، می‌گوید زبانشان خوب نیست و فارسی آن‌ها مفهوم است و در حروف به فارسی خراسانی شبیه‌است و در جای دیگر می‌گوید زبان آذربایجان بعضی دری است و بعضی منغلق (یعنی پیچیده) که ظاهراً غرضش تمیز میان زبان عام رسمی (فارسی دری) و گویش‌های محلی است.[۱۶]
  10. داستانی که سمعانی دربارهٔ ابوزکریا خطیب تبریزی (د ۵۰۲ه‍.ق/۱۱۰۹م) و استادش ابوالعلاء معری آورده، مؤبد رواج زبان آذری در آذربایجان در قرن ۵ق/۱۱م است. براساس این داستان روزی خطیب تبریزی در معرّه‌النعمان در مسجد نزد استاد خود بوده که یکی از همشهریان او به مسجد وارد شده‌است. خطیب با زبان خود با او صحبت کرده و سپس که استادش دربارهٔ این زبان از او پرسیده گفته‌است این زبان «اَذْرَبیّه» نامیده می‌شود.[۱۷]
  11. حمداللّه مستوفی در نزهه‌القلوب (تألیف در ۷۴۰ق/۱۳۳۹م) زبان زنجان و مراغه و گشتاسفی را پهلوی ذکر می‌کند. تا قرن پنجم در همهٔ مأخذی که از زبان آذربایجان یاد شده بجز بلاذری که یک کلمه از این زبان نقل کرده بقیه فقط اشاره به نام این زبان دارند و نمونه‌هایی از این زبان به دست داده نشده‌است.[۱۸]
  12. در نیمهٔ اول سدهٔ ۵ه‍.ق/۱۱م ابومنصور موفق‌الدین هروی در الابنیه عن حقائق‌الادویه کلمهٔ «کلول» به معنی خُلّر را از این زبان نقل کرده و بعد از او اسدی و شاگردانش که در آذربایجان می‌زیسته‌اند در لغت فرس کلمات متعددی از زبان آذری باستان نقل کرده‌اند.[۱۹]
  13. در قرن ۷ق/۱۳م یاقوت حموی دربارهٔ آذری می‌گوید: «مردم آذربایجان زبانی دارند که آن را آذری (الاَذریه) می‌نامند. برای دیگران مفهوم نیست».[۲۰]

نقش کسروی

وقتی پان‌ترک‌ها ادعا کردند از آن‌جا که مردم آذربایجان به ترکی سخن می‌گویند، زبان بومی مردم این منطقه ترکی بوده‌است، احمد کسروی در تحقیقات گسترده‌ای از منابع فارسی، عربی و حتی منابع تاریخی یونانی استفاده کرد. او نتیجه گرفت که مردم آذربایجان اصالتاً به زبانی ایرانی به نام آذری سخن می‌گفته‌اند که بعد از هجوم ترک‌ها، زبان ترکی مورد استفاده قرار گرفته، ولی هنوز هم ردپایی از زبان آذری در آن مناطق به جا مانده‌است. زبان آذری گاهی به جای زبان ترکی مورد استفادهٔ مردم آذربایجان اطلاق می‌شود؛ اشتباهی که حتی در ویرایش دوم دانشنامهٔ اسلام هم صورت گرفته‌است.[۲۱]

به گفتهٔ یارشاطر، کسروی نخستین دانشمندی بود که این زبان را موضوع بحث و تحقیق قرار داد و اثر او در این باب هنوز هم استفاده می‌شود.[۲۲] آثار تاریخی کسروی توسط دیگر دانش‌پژوهان نیز به رسمیت شناخته شده‌است.[۲۳] ولادیمیر مینورسکی در مورد او می‌گوید:

کسروی روح تاریخ‌نگار راستگو را داراست. او در جزئیات دقیق و در ارائه شفاف است.[۲۴]

ولادمیر مینورسکی: مردمان بومی و اصیل یک‌جانشین روستایی و کشاورز آذربایجان در دوران فتح اعراب به لقب تحقیرآمیز علوج (غیرعرب) خطاب می‌شدند. این‌ها به گویش‌های متفاوتی همچون آذری و تالشی تکلم می‌کردند که هنوز هم امروز جزیره‌هایی از این زبان‌ها در میان مردمان ترک‌زبان آذربایجان دیده می‌شود. تنها سلاح این جمعیت آرام و صلح‌جوی روستایی فلاخن بود و بابک خرمدین با پشتیبانی این گروه برضد خلیفه قیام کرد.[۲۵]

ژیلبر لازار: زبان آذری در حوزهٔ آذربایجان رواج داشت و یک زبان مهم ایرانی بود که مسعودی آن را در کنار دری و پهلوی نام می‌برد.[۲۶]

یوزف مارکوارت: زبان حقیقی پهلوی زبان آذربایجان است که زبان اشکانیان بوده‌است.[۲۷]

فراموش شدن زبان آذری باستان

تضعیف تدریجی آذری با رسوخ ترک زبانان به آذربایجان ایران شروع شد. نخستین ترک زبانان در زمان محمود غزنوی وارد منطقه شدند؛ ولی این در زمان سلجوقی بود که قبایل ترک شروع به مهاجرت گسترده به آذربایجان کرده و در آنجا سکنی گزیدند. جمعیت ترکی در دوره اتابکان الدنیز آذربایجان (۵۳۱–۶۲۲ هجری) همچنان رشد کرد، ولی اوج آن در دوره ایلخانان مغول بود که اکثریت سربازان شان ترک بودند و آذربایجان را به مرکز سیاسی خود بدل ساختند. زدوخورد و ناآرامی پیوسته که به مدت ۱۵۰ سال بین افول ایلخانان و صعود صفویان در آذربایجان حکمفرما بود، باز موجب جذب عناصر نظامی ترک بیشتری به منطقه شد. در این دوره آذری در دوره ترکمانان قرا قویونلو و آق قویونلو آذری با سرعتی بیشتر از قبل منقرض شد، تا جایی که صفویان که در اصل طایفه‌ای ایرانی زبان بودند ترکی سازی شدند و ترکی را به عنوان زبان بومی خود اختیار کردند.[۲۸]

حکمرانی صفوی که در ابتدا مبتنی بر حمایت قبایل ترک بود و پس از این که حکومت پایگاهی گسترده‌تر یافت همچنان مورد حمایت و تأثیر قزلباشان بود به نوبه خود به گسترش ترکی و افول آذری، که دست کم دیگر در مراکز شهری مورد استفاده قرار نگرفت، کمک کرد و ترکی به تدریج به عنوان زبان آذربایجان شناخته شد. در نتیجه لفظ آذری توسط برخی مؤلفین ترک و در پی آنان شرق شناسان غربی به ترکی آذربایجان اطلاق شد.[۲۹]

پروفسور پیتر گلدن در کتاب خود که یکی از جامع‌ترین کتاب‌ها دربارهٔ تاریخ گروه‌های مختلف ترک چاپ شده‌است روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده‌است:

نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترک‌تبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.[۳۰]

دکتر محمد جواد مشکور دربارهٔ آمدن تیره‌های ترک به آذربایجان می‌نویسد: پیشامدهای متناوب یکی پس از دیگری آذربایجان را آماج تهاجمات پیاپی قرار داد. با نفوذ اقوام ترک و گسترش زبان ترکی، سیطرهٔ زبان آذری محدود و رفته رفته رو به کاهش نهاد. در دوران مغول‌ها که بیشتر سربازان آنان ترک بودند و آذربایجان را تخت‌گاه خود قرار دادند، ترکان در آن جا نفوذ گسترده‌ای یافتند. حکومت ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو و اسکان آن‌ها در آذربایجان بیش از پیش مایه رونق ترکی و تضعیف زبان «آذری» شد. جنگ‌ها و عصیان‌هایی که در فاصله برافتادن و برخاستن صفویان پیش‌آمد سربازان ترک بیشتری را به آذربایجان سرازیر کرد. وجود قزلباش‌های ترک نیز مزید بر چرایی شد و زبان ترکی را در آن سرزمین رونق بخشید. از جمله دیگر کسانی که تبریز و مراغه را پایتخت خویش قرار دادند هلاکوخان ایلخانی بود.[۳۱]

ولادیمیر مینورسکی در دانش‌نامه اسلام فرایند تغییر زبان مردم آذربایجان را چنین توضیح می‌دهد: در حدود قرن شش هجری تحت لوای سلجوقیان قبیله غوز ابتدا در تعداد اندک و سپس در تعداد قابل توجهی آذربایجان را اشغال می‌نمایند. در نتیجه مردمان ایرانی‌زبان آذربایجان و نواحی ماوراء قفقاز تبدیل به ترک‌زبان شدند، هرچند که ویژگی‌های تمایزبخش زبان ترکی آذربایجانی، مانند آواهای پارسی و نادیده گرفتن تطابق صوتی، منشأ غیرترکی جمعیت ترک‌زبان شده را منعکس می‌کند.[۳۲]

ریچارد فرای نیز زبان آذری را زبانی گسترده و زبان اصلی در جغرافیای آذربایجان می‌داند. به نظر وی این زبان غالب آذربایجان از قرن چهاردهم میلادی به‌طور تدریجی جایگاهش را به ترکی آذربایجان داد.[۳۳]

پروفسور ژان دورینگ شرق‌شناس و موسیقی‌دان نیز تأیید می‌کند که شهر تبریز در قرن ۱۵ میلادی هنوز ترک‌زبان نشده بود.[۳۴]

گویش‌های کنونی

باوجود تضعیف زبان آذری باستانی از زمان غلبهٔ مغول، گویش‌های آن زبان به گونهٔ کامل از میان نرفته، بلکه هنوز هم به صورت پراکنده و بیش‌تر با نام تاتی با آن‌ها سخن می‌گویند. این گویش‌ها از شمال به جنوب عبارت‌اند از:[۳۵][۳۶]

شاعران آذری‌گوی

آثار آذری

آثار نوشتاری آذری که در آثار دوره اسلامی پراکنده‌است، عبارتند از جمله‌هایی از زبان تبریزی در نزهه القلوب حمدالله مستوفی، جمله‌ای به زبان تبریزی و دو جمله از شیخ صفی الدین اردبیلی، یک دو بیتی از شیخ صفی، یک دو بیتی به زبان اردبیلی، یک دو بیتی به زبان خلخالی که همه در صفوه الصفای ابن بزاز (چاپ بمبئی) معاصر شیخ صدرالدین فرزند شیخ صفی الدین (سده هشتم) موجود است، یازده دو بیتی از شیخ صفی در سلسله النسب صفویان نوشته شیخ حسین از جانشینان شیخ پارسا گیلانی مراد شیخ صفی الدین چاپ برلین، ۳۳–۲۹ ملمعی از همام تبریزی (متوفی ۷۱۴ هجری/ ۱۲۱۴ قمری) به پارسی و زبانی محلی که باید زبان تبریز باشد.[۳۸] زبان آذری با زبان دری در خراسان متفاوت است و تا جایی که قطران تبریزی (قرن ۱۱) مجبور می‌شود آن را در یک بیت شعر بگوید:

بلبل به سان مطرب بیدل فراز گل   گه پارسی نوازد، گاهی زند دری

بسیاری از جملات و عبارات و کلمات موجود در کتاب‌ها و نسخ دست‌نویس قدیمی از وجود این زبان حکایت می‌کنند. حمدالله مستوفی یک جمله از زبان تبریزی نقل می‌کند:
تبارزه (تبریزی‌ها) اگر صاحب حُسنی را با لباس ناسزا یابند، گویند «انگور خلوقی بی چه در، درّ سوه اندرین»؛ یعنی انگور خلوقی (انگوری مرغوب) است در سبد دریده.

در شعرهای ایرانی آمیختگی از زبان‌های دیگر نیز هست. این یک شعر از همام تبریزی است که با لهجه تبریزی و لهجه دری آمیخته شده‌است:

بدیذم چشم مستت رفتم اژ دست   کوام و آذر دلی کویا بتی مست
دل‌ام خود رفت و می‌دانم که روژی   به مهرت هم بشی خوش کیانم اژ دست
به آب زندگی ای خوش عبارت   لوانت لاود جمن دیل و کیان بست
دمی بر عاشق خود مهربان شو   کزی سر مهرورزی کست و نی کست
به عشق‌ات گر همام از جان برآیذ   مواژش کان بوان بمرت وارست
کرم خا و ابری بشم بوینی   به بویت خته بام ژاهنام[۳۹]

بیت دیگری از همام تبریزی:

وهار و ول و دیم یار خوش بی   اوی یاران مه ول بی مه وهاران

معنی:بهار و گل و روی یار خوش هستند. اما بدون دوست هیچ گل و بهاری نیست.

کشف جدید دیگری به نام سفینه تبریزی شامل جملات خاص زبان تبریزی می‌باشد. اینها در دوران ایلخانی جمع گشته‌است. یک جمله از بابا فرج تبریزی در سفینه تبریزی به این صورت است:

انانک قدهٔ فرجشون فعالم آندره اووارادا چاشمش نه پیف قدم کینستا نه پیف حدوث.
معنی:چندانک فرج را در عالم آورده‌اند چشم او نه بر قدم افتاده‌است نه بر حدوث.

سفینه تبریزی شامل جملات و شعرهای از زبان آذری می‌باشد. در یک قسمت از این کتاب نویسنده خود مستقیماً این زبان را زبان تبریزی می‌خواند:

دَچَان چوچرخ نکویت مو ایر رهشه مهر دورش
چَوِ ش دَ کارده شکویت ولَول ودَارد سَرِ یَوه
پَری بقهر اره میر دون جو پور زون هنرمند
پروکری اَنزوتون منی که آن هزیوه
اکیژ بحتَ ورامرو کی چرخ هانزمَویتی
ژژور منشی چو بخت اهون قدریوه
نه چرخ استه نبوتی نه روزو ورو فوتی
زوِ م چو واش خللیوه زمم حو بورضی ربوه

یک جمله از زبان تبریزی موجود است که به وسیله بزاز اردبیلی در صفوت الصفا ترجمه شده‌است:
«علیشاه چو درآمد گستاخ وار شیخ را در کنار گرفت و گفت حاضر باش بزبان تبریزی گو حریفر ژاته یعنی سخن بصرف بگو حریفت رسیده‌است. در این گفتن دست بر کتف مبارک شیخ زد شیخ را غیرت سر برکرد»

در یک جمله پیر ذهتاب تبریزی حاکم قراقوینلو اسکندر خطاب کرده و گفته:

اسکندر، رودم کشتی، رودت کشاد!
ترجمه:اسکندر، پسرم کُشتی، پسرت کشته باد!

کلمه رود به معنی پسر هنوز در بسیاری از لهجه‌های خانواده زبان‌های ایرانی استفاده می‌شود مانند لهجه لارستانی، اطراف استان فارس و لری بختیاری.

چهار رباعی با عنوان فهلویات از خواجه محمود خوجانی، متولد شده در خوجان یا خورجان در نزدیکی تبریز توسط عبدالقادر مراغی ثبت گردیده‌است. یکی از آن چهار رباعی این است:

همه کیژی نَهَند خُشتی بَخُشتی   بَنا اج چو کَه دستِ گیژی وَنیژه
همه پیغمبران خُو بی و چو کِی   محمدمصطفی کیژی وَنیژه

یک غزل و چهارده رباعی تحت عنوان فهلویات از مغربی تبریزی باقی‌مانده‌است.

یک نوشته از مادر عصمت تبریزی که یک زن شاعر و صوفی بوده‌است که این نوشته اکنون در ترکیه نگاه داشته می‌شود. دربارهٔ زیارتگاه مقدسی در تبریز گفته‌است؛ که عبارت بوری بوری که در فارسی معنی بیا بیا را می‌دهد که مولانا از زبان شمس تبریزی نقل می‌کند:

ولی ترجیع پنجم در نیایم جز به دستوری   که شمس الدین تبریزی بفرماید مرا بوری
مرا گوید بیا، بوری که من باغم تو زنبوری   که تا خونت عسل گردد که تا مومت شود نوری

کلمه بوری را کربلایی حسین تبریزی از خواجه عبدالرحیم اژابادی نقل می‌کند که به معنی بیا است.[۴۰] در لهجه هرزندی در هرزند آذربایجان مانند لهجه کارنگی در آذربایجان که هر دو در قرن بیستم ثبت گردیدند. دو کلمه بیری و بوراه هر دو به معنی آمدن و از یک ریشه هستند.[۴۱]

و همچنین در زبان لکی واژه بوری به معنی بیا هنوز کاربرد دارد[۴۲] در اشعار باباطاهر لغت «بوره» به همین معنی "بیاً بکار رفته‌است:
بوره بلبل بنالیم از سر سوز
بوره آه سحر از مو بیاموز
تو از بهر گلی ده روز نالی
مو از بهر دل‌آرامم شو و روز

همچنین شعری از بانو باغبان اردبیلی که در آن شیخ صفی الدین اردبیلی را مخاطب قرار داده بود نیز به این زبان موجود است:

دیره کین سربه سودای ته گیجی   دیره کین چش چو خونین اسره ریجی
دیره سرباستانه اچ ته دارم   خود نواجی کووربختی چوکیجی

معنی فارسی: «دیرگاهی است که این سر با سودای تو گیج است، دیرگاهی است که این چشم اشک خونین می‌ریزد، خود نمی‌گویی که بدبخت چه کسی هستی؟»

ویژگی آوایی و صرفی زبان آذری

از آنجا که اردبیل چه قبل از اسلام و چه بعد از آن مرکز آذربایجان بوده‌است، می‌توان تصور کرد نویسندگان اسلامی هنگام صحبت از زبان آذری بیشتر به زبان این شهر نظر داشته‌اند و می‌توان چنین پنداشت که زبان و دوبیتیهای شیخ‌صفی نمودار یکی از گویشهای مهم آذری است. محدودیت این دوبیتیها و نیز تصحیف و تحریف آن‌ها موجب شده‌است که پی بردن به ویژگیهای آوایی و صرفی ـ نحوی آن‌ها دشوار گردد. با اینهمه به بعضی از ویژگیهای به دست آمده از این دوبیتیها می‌توان یقین داشت.[۵۷] از آن جمله:

  1. ویژگیهای آوایی: تبدیل d بعد از مصوت (در مراحل قدیم‌تر: t میان دو مصوت) به r مانند «دِلَر» (= دلت)، «شرم» (= شدم، رفتم)، «آمریم»، (= آمدیم)، «بری» (= بود) و غیره. در ۲ گویش هرزندی (گلین قیه) و گویش کلاسور نیز این ویژگی دیده می‌شود مثلاً zora (= زاده، پسر) vör (= باد، واد)، Kar (= خانه، کده)، amārā (= آمد) و غیره. چنان‌که از گویشهای طارم و خوئین و رامند و رودبار الموت برمی‌آید، این قاعده در جنوب آذربایجان رواج نداشته‌است. قاعدهٔ دیگر بازماندن «ژ» اصلی در آغاز کلمات است چنان‌که در کلمات ـژیر» به معنی زندگی (قس: Jyd در پارتی) و «ژر» (= زد) دیده می‌شود. قاعدهٔ دیگر واکدار شدن «چ» قدیم ایرانی و تبدیل آن به «ج» است مانند «ریجی» (= می‌ریزد) و «نواجی» (= نمی‌گویی). دیگر وجود مصوتی میانی که معمولاً آن را با a یا ö نشان می‌دهند. دیگر به کار بردن «ه» به جای «خ» مانند «هرده» (= خورده).[۵۸]
  2. ویژگیهای صرفی: از ویژگیهای صرفی این زبان وجود ۴ دسته ضمیر شخصی در حالتهای فاعلی، مفعولی، ملکی و متصل است. دیگر کاربرد نش» به جای شناسهٔ دوم شخص مفرد مضارع التزامی مانند «مواجش» (= نگویی) و کاربرد «ی» برای شناسهٔ سوم شخص مفرد مضارع اخباری مانند «ریجی» (= می‌ریزد) است دیگر از خصوصیات صرفی فعل، ساختن مضارع یا یک نوع مضارع از صفت مفعولی قدیم است که عموماً بن ماضی گفته می‌شود مانند «بکشتیم» (= می‌کشم)، «بهشتیم» (= میَهلم)، «ندشتیم» (= نمی‌آزارم). دیگر قلب مضاف و مضافٌ‌الیه است مانند ـاویانی بنده» (= بندهٔ خدا). «چوگان گوییم» (= گوی چوگانم) و غیره. دیگر اینکه شناسهٔ اول شخص مفرد به جای «ام»، «دایم» بوده‌است. بسیاری از واژه‌های آذری که پاره‌ای از ویژگیهای آوایی مذکور، در آن‌ها حفظ شده‌است، هنوز هم در زبان مردم نقاط مختلف آذربایجان متداول است.[۵۹]

در قصاید استانبولی، کلمات و لغت‌شناسی شعر، مربوط به ناحیه مرند و تبریز است:

  1. در ایرانی باستان ā> ū، برای مثال āžūr به معنی آزاد، dūr به معنی «دار» (نگه داشتن)، gūn به معنی جان (پارتی و پهلوی: gyān)، لغت huzdan به معنی خواستن، pūydūr به معنی پایدار، vad-nehūd به معنی بدنهاد.[۶۰]
  2. بین دوهجایی ایرانی باستان t> r در āžūr، همچنین -r به معنی «تو»، zūnar به معنی «داند» (برگرفته از *zān-)، کلمه žaran به معنی «زَنَد»، (برگرفته از *jat-)[۶۱]
  3. بین دو هجایی ایرانی باستان č> j در jeman به معنی «مال خودم» (برگرفته از ایرانی باستان hača)[۶۲]
  4. ایرانی باستان x, xw> h در harda به معنی خورده، *hūzdan به معنی خواستن، hošk به معنی خشک (ایرانی باستان *huška)[۶۳]
  5. بعضی لغات دیگر: gūn به معنی «روان»، *karend به معنی «کردن، ساختن» (پارتی kar-)، کلمه sag به معنی سنگ، vūn به معنی خون (معادل vohunī اوستایی)[۶۴]

ادامه مطلب
 گویش شوشتری
اطلاعات عمومی
  • modir

  • 99 اسفند

گویش شوشتری

شوشتر کجاست ؛ شهر شگفتی‌های تاریخ ایران را بشناسید | مجله علی بابا

 

شوشتری یکی از گویش‌های جنوب غربی زبان فارسی است.[۱] از نظر آواشناسی گویش شوشتری از گویش فارسی نو اولیه منشا می‌گیرد با ویژگی‌هایی که مختص به گویش‌های جنوب غربی ایران است.
گویش شوشتری بسیار نزدیک به گویش دزفولی است و تفاوتهای بسیار کمی با همدیگر دارند طوری که شوشتریان و دزفولی‌ها به راحتی می‌توانند با هم صحبت کنند و تشخیص تفاوت شوشتری و دزفولی برای افراد ناآشنا تقریباً غیرممکن است. می‌توان چنین تصور نمود که گویش شوشتری و دزفولی در اصل یکی بوده که به تدریج تحت تأثیر زبان‌ها و گویش‌های دیگر قرار گرفته‌اند. شوشتری همانند دزفولی خصوصیاتی را با گویش‌های لری و بختیاری که توسط ساکنین مناطق همجوار دزفول تکلم می‌شوند به اشتراک دارد ولی گویشی کاملا متمایز است. [۲]
محتویات [نمایش]
ویژگیهای دستوری [ویرایش]

این گویش از نظر تقریب نزدیکی بیشتری با پارسی دری دارد تا فارسی معیار نوین. در این گویش مانند فارسی پیش از عهد مغول پیشوندهایی مانند "بـ " یا "می" به صورت غیر ضروری می توانند جلوی افعال بایستند. در برخی حالات التزامی و امر نیز برعکس فارسی نو و بر راه فارسی ادبی دوره‌های پیشین پیشوندی جلوی فعل ظاهر نمی شود. صرف امر منفی نیز بجای "ن" از "م" استفاده می‌شود که حالت قدیمی‌تر آن است.برخی از افعال قدیمی که در گذشته استفاده می شده و امروز در زبان عوام متروک شده در این گویش رایج است.
صرف فعل امر:در فعل امر همان بن مضارع به عنوان امر بکار می رود.در حالت منفی "م" میگیرد.

برو--← " رو " / نرو --← مـَرو
بگو--← " گو " / نگو --← مـَگو
صرف فعل مضارع:
غذا می خورد : --← غذا بخورَه
می گیرد --← گیرَه
بروی--← روی / نروی --← نَـروی
می خواهم بروم --← مـُخـُم روَم[۳]
فعل ماضی: نمونه‌ای از صرف افعال ماضی در گویش شوشتری در وجه‌های مختلف
رفتم --← رفتـُم
نشسته بود --← نشسـّه بید
رفته باشد--← رفته بوَ
می گفت --← مـِگفت
کشته اند --← کشتِنَه
در افعال متعدی در گویش شوشتری مفعول یا متمم ممکن است بصورت ضمیر متصل پس از فعل بیاید. این حالت در فارسی امروز چندان متداول نیست اما در ادبیات کهن فارسی وجود دارد. مثلا در این مصرع مولانا:
"نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم"
می‌بینیم که "ت" که نشانه مفعولی، در اینجا مفهول له، است بصورت چسبان پس از فعل می آید. در پارسی بیشتر مفعول به خاصیت اتصال به پایان فعل را دارد و اتصال مفعول له کمتر به کار می‌رود اگرچه در ادبیات هست. این حالت در گویش شوشتری هنوز وجود دارد.مثلا برای همین مفهوم "به تو نگفتم" می گویند " نگفتـُمـَت ".
ادبیات شوشتری [ویرایش]

شوشتر در دوره‌های دور ادبیات داشته است. مثلا در ترجمان ‌البلاغه می خوانیم می خوانیم که ابولعلاءشوشتری از نخستین کسانی است که در جنوب غرب ایران به پارسی‌نویسی پرداخته است.[۴] در دوره‌های متاخر هم شاعران و نویسندگانی از این دیار بوده اند اما نشان کسی که به محلی بنویسد را احتمالاً در نیمه‌های قرن سیزدهم هجری قمری باید در آثار ملاحسن شوشتری ملقب به " حسنا" بیابیم. شاعران دیگری مانند محب شوشتری و عیدی شوشتری را نیز می توان به این جمع افزود. به عبارتی دوران زندیه و دوره‌های آغازین قاجار را می توان آغاز ادبیات شوشتری دانست. [۵] نمونه‌ای از اشعار ملاحسن شوشتری به لهجهٔ محلی شوشتر در دوران قاجار :
بدخلقی و ری چرکنی او کس که ازم کرد
جز دختر دنیا دیگه یارون کی ازم کرد
دونی چه سرم برد به عالم چه ازم کرد؟
ظلم و ستم و جور و جفا ازچه ازم کرد؟
حقم بید اگر روزی هزار همچه ازم کرد
ایدل مپسندش که وفا هیچ ندارَه
خونه ش مَنشین، لطف و صفا هیچ ندارَه
غیر ستم و جور و جفا هیچ ندارَه
جز غصه و معبوس و قنا هیچ ندارَه
معلومَه که‌ای دلّه حیا هیچ ندارَه
هر خواهشی وَش کردمه او همچه ازم کرد
کلمات و اصطلاحات بومی گویش شوشتری از نظر اصطلاحات بومی غنای فراوانی دارد. بسیاری واژه‌های ناشناخته یا واژه‌های مهجور و متروک در این گویش متداول است. برای نمونه:
لف=شبیه
مرگوی=مر گویی، انگارکه
گشیدن=گشودن
برازیدن=برازنده بودن
نمبرازد=برازنده نیست
دونا=دانا، فهمیده
پـِی=همراه
ریمیز = موریانه
گـُلـُپ = لپ
رَه = راه
لیله = گردباد
منجی=میانجی، میانه
گرده=کمر
مفتلا=مبتلا
قصه=سخن
گـُرُختن = گریختن، فرار کردن
اشکم=شکم
اِزمودن=امتحان کردن، آزمودن
مغمین = پشیمان
بهـَز = به از، بهتر از
پار= سال گذشته، پارسال
بختر = بهتر[۶]
ادبیات شفاهی و ترانه‌های محلی [ویرایش]

شوشتر حائز ادبیات شفاهی غنی از جمله ضرب المثل‌ها و اصطلاحات و لطایف و ترانه‌های محلی با سبک آواز خاص خود می باشد. که بسیاری از آنها بوسیلهٔ بنیاد نیشابور یا علامه دهخدا گردآوری شده‌است.[۷] نمونه‌ای از ضرب المثل‌های محلی شوشتر:
موندَه به ز درموندَه
munda bah za darmunda
مانده به ز درمانده است.در هنگام مهمانی و تعارف بکار می رود.
مرگوی سر پرز خاری نشسه س
mar guwi sar parz'e xâri nešassa
مرگویی (گویی که) بر سر خاری نشسته است. به انسان‌های بی‌تاب و بی‌طاقت می گویند.
بو روغن داغش َ کس نمـفهمَه
bu rowqan daqš'a kasi namfahma
بوی روغن داغش را کسی نمی فهمد. کنایه از کسی که بسیار خسیس است.

ترانهٔ محلی شوشتری معروف به سوزه واری :
دشت و صحرا اَ گل چی گلسّونه سوزه واری گرفت کل بیابونه
ماشالله به‌ای بهار هر کُیا سیل کنی گل فراوونه
گل اومد، گل اومد یارم خوش اومد
باغبون جار مَزَن گل به گلزاره نازنینُم اومه وخت دیداره
انقذه به گلت مناز کی گلش چی گلم رنگ وریداره
گل اومد، گل اومد یارم خوش اومد
عاشق چشم مستونَشُم مو همچه مجنونی دیوونشم مو
قربون بالوی دلنشینش چی غلومی در خونشم مو
گل اومد، گل اومد یارم خوش اومد
قربون رنگ سرخ و سفیدش قربون او کس که آفریدش
مو قربون کار خدا بام آفریدم تا گردم مریدش
گل اومد، گل اومد یارم خوش اومد


راهنمای آوانویسی [ویرایش]
در این نوشتار از نمادهای زیر برای آوانویسی استفاده شده‌است
â = تلفظ حرف آ در واژهٔ آبادان
a = تلفظ حرف ا در واژه احمد
ٍe = تلفظ حرف ا در واژه ابراهیم
C = چ
i = تلفظ حروف ای در واژه ایران
š = ش
Q = غ یا ق
O = تلفظ حرف ا در واژهٔ امید
U = تلفظ حرف و در واژهٔ کوچه
X = خ
Ž = ژ


منابع [ویرایش]

↑ انجمن شاعران ایران
↑ درگاه دزفول در دایره‌المعارف ایرانیکا
↑ مثلهای شوشتری-جلال الدین امام جمعه-بنیادنیشابور-تهران-1984 صفحهٔ 13
↑ گنجینهٔ سخن-دکتر ذبیح الله صفا-جلد دوم-صفحه 92
↑ دیوان اشعار ملاحسن شوشتری-به کوشش سعید شیرین بیان-نشر خوزستان1375- صفحه 15
↑ دیبای شوشتر، نوشته محمد مهدی آبادی، نشر سیب سبز، بخش‌های مربوط به معانی ترکیباتو واژه‌های محلی شوشتری
↑ www.shushtariha.blogfa.com/post-64.aspx
جستارهای وابسته [ویرایش]

تفاوت گویش‌های شوشتری و دزفولی
شوشتر
فارسی
استان خوزستان
[نهفتن]
ن • ب • و
گویش ‌ها و لهجه‌های زبان فارسی
خانوادهٔ زبان‌ها: ایرانی ← شاخه: جنوب غربی ← زیرشاخه: فارسی
فارسی ایران
گویش‌ها
بوشهری • بیرجندی • بهبهانی • سیستانی • دزفولی • شوشتری • دشتی • لارستانی • ملایری • بندری
لهجه‌ها
آبادانی • اراکی • اصفهانی • بروجردی • باصری • تهرانی • مشهدی • خراسانی • خوزستانی • جهودی • جنوبی • شیرازی • شهرکردی • قزوینی • قمی • کرمانشاهی • کرمانی • یزدی • کازرونی • دامغانی • شاهرودی • کاشانی • محلاتی • همدانی • نیشابوری • گلپایگانی • گاپله‌ای
فارسی افغانستان
گویش‌ها
هزارگی • دروازی
لهجه‌ها
آیماق • پنجشیری • فارسی بلخی • کابلی • هراتی
فارسی تاجیکستان
گویش‌ها
تاجیکی
لهجه‌ها
خجندی • زرافشانی • دروازی • کولابی
فارسی ازبکستان
گویش‌ها
بخارایی
فارسی بحرین
گویش‌ها
عجمی
فارسی پاکستان
گویش‌ها
دهواری
رده:زبان فارسی
رده‌ها: استان خوزستانگویش‌های زبان فارسی

تفاوت با گویش دزفولی

گویشهای شوشتری و دزفولی از بازمانده‌های زبان پهلوی ساسانی(پارسی میانه) می باشند که با خوزی باستان آمیختگی هایی داشته اند و در گذر زمان کمتر از فارسی دری دستخوش دگرگونی شده اند.
علی اکبر دهخدا در واژه نامه خود از واژگان شوشتری بسیار بهره جسته‌است و درونمایه بیش از ده هزار واژه را از "لغت[نامه] محلی شوشتر" بیرون آورده‌است.[۱] دکتر محمد معین در کناره کتاب برهان قاطع گویش دزفولی را یکی از سرشاخه‌های زبان فارسی می نامد.


گویش شوشتری و دزفولی از دید دستوری، واژگانی و شیوه آوایش ناهمگونی‌های زیادی با فارسی معیار دارند. بیشتر گویشوران شوشتری و دزفولی به سبب دلبستگی به زبان خودشان همواره بر آن اند که با یک دیگر به گویش شهر خود سخن بگویند و این شیوه در پیشگیری از فراموشی این دو گویش کارساز بوده است.[نیازمند منبع]
"ح" و "ع"، در این گویش‌ها به سان "ه" و "ا" در گویش فارسی معیار آوایش نمی‌شوند و این شیوه آوایش در برخی از واژگان پارسی نیز به گوش می رسد. مانند: عَسب (اسب)، عَفتُو (آفتاب) و... . برخی بر این باورند که این شیوه آوایش از هنایش های(تاثیرات) زبان عربی بر این گویش می‌باشد که گاهی در واژگانی که از زبان عربی هم به وام گرفته نشده‌اند نیز خود را نشان می‌دهد.[۲] برخی دیگر بر این باورند که با درنگریستن به این که همه زبانها در آغاز آوایشی ناهمگون با امروز داشته اند و همچنین نمونه‌هایی مانند واگ "ث" که در زبان اوستایی بوده اما در فارسی معیار دیگر به کار نمی رود می توان چنین برداشت کرد که این شیوه آوایش ویژه زبان پارسی باستان و پهلوی بوده که در گذر زمان فراموش شده اما در این دو گویش همچنان کاربرد دارد درست به مانند ناهمگونی در شیوه آوایش دو واج "ح" و "ع" در گویش‌های ایرلندی و بریتانیایی با گویش آمریکایی در برخی واژگان.[نیازمند منبع] ضمناً در گویش شوشتری، مانند لهجه کابلی و بسیاری لهجه‌های دیگر شرق افغانستان و بر خلاف سایر لهجه‌های غربی زبان فارسی (لهجه هراتی و لهجه‌های فارسی در ایران) که ق را نیز همانند غ تلفظ می‌کنند، ق به همان صورت عربی اش تلفظ می‌شود.[نیازمند منبع]
ناهمگونی‌های شوشتری با دزفولی: ناهمگونی‌های این دو گویش در برابر همانندی هایشان بسیار ناچیز است. بیشتر ناهمگونی را می‌توان در زیر دسته بندی کرد:
الف- ضمیرهای شخصی جدا:
شوشتری: مُ، تُ، او، اَما، شَما، ایشون (من، تو، او، ما، شما، ایشان)
دزفولی: مُ، تُ، او، اُمون، شُمون، اوشون
ب- زمان‌ها:
در شوشتری گذشته استمرارای با افزودن «بِ» به آغاز بن گذشته ساخته می‌شود. برای نمونه "بِگفت" (می‌گفت) اما در دزفولی گذشته استمراری کمتر به کار می رود و آن را به شیوه‌های دیگر به کار میبرند.

ج- آوایش برخی از افعال:
شوشتری و دزفولی بودن را از آوایش دو فعل می‌توان شناسایی کرد:
شدن: در شوشتری، بوئِسَّن (buessan) اما در دزفولی، بیئِسٌَن (biessan) است.
کردن: در شوشتری، کُردن (kordan) اما در دزفولی، کؤردن (kördan) است.

د- ریشه‌هایی که در پایان (سٌن) دارند:
در دزفولی ریشه‌هایی که به (سٌن) پایان می یابند بیشتر از شوشتری است.

ه- دزفولی گود! است:
دزفولی‌ها «یاء» و «واو» مجهول قدیم را (به گونه دگرگون شده) آوایش می‌کنند که به گفت شوشتری‌ها «دزفولی‌ها گود سخن می‌گویند».
یاء مجهول به صورت "ey" مانند "shemsheyr" (شمشیر)
واو مجهول بیشتر به صورت ö مانند «gö» (گاو)

و- ساختار آینده استمراری و التزامی:
در دزفولی ساختار آینده استمراری به گونه "ب + مضارع التزامی" است(که خود مانند فعل امری فارسی معیار است). ولی آینده استمراری منفی به صورت "نَمِ + آینده التزانی" است.
در شوشتری هم همین ساختار می‌باشد اما در برخی فعل‌ها مانند فارسی معیار درآغاز آینده استمراری "م" می‌آید:
دزفولی : می‌رود : بِرواَ، نمی‌رود : نَم رواَ، برود : رواَ
شوشتری : می‌رود : مِرَ، نمی‌رود : نَمِرَ، برود : رَوَ
البته در برخی افعال مانند فعل کمکی در انگلیسی نیاز به صرف فعل در زمان به آن شیوه نیست.
می تواند : تَرَ نمی‌تواند : نَتَرَ
پانویس [ویرایش]

↑ گوگل. «جستجوی عبارت "لغت محلی شوشتر" در سایت لغت‌نامه دهخدا بیش از شانزده هزار نتیجه در بر دارد».

Colin, Mackinnon. «“Dezful ii. DEZFŪLĪ AND ŠŪŠTARĪ”». Encyclopaedia Iranica Online.
بن مایه‌ها [ویرایش]

عید وزیری. فارسی شوشتری.
دکتر علی اشرف صادقی. نگاهی به گویش‌نامه‌های ایرانی.
[نهفتن]
ن • ب • و
گویش ‌ها و لهجه‌های زبان فارسی
خانوادهٔ زبان‌ها: ایرانی ← شاخه: جنوب غربی ← زیرشاخه: فارسی
فارسی ایران
گویش‌ها
بوشهری • بیرجندی • بهبهانی • سیستانی • دزفولی • شوشتری • دشتی • لارستانی • ملایری • بندری
لهجه‌ها
آبادانی • اراکی • اصفهانی • بروجردی • باصری • تهرانی • مشهدی • خراسانی • خوزستانی • جهودی • جنوبی • شیرازی • شهرکردی • قزوینی • قمی • کرمانشاهی • کرمانی • یزدی • کازرونی • دامغانی • شاهرودی • کاشانی • محلاتی • همدانی • نیشابوری • گلپایگانی • گاپله‌ای
فارسی افغانستان
گویش‌ها
هزارگی • دروازی
لهجه‌ها
آیماق • پنجشیری • فارسی بلخی • کابلی • هراتی
فارسی تاجیکستان
گویش‌ها
تاجیکی
لهجه‌ها
خجندی • زرافشانی • دروازی • کولابی
فارسی ازبکستان
گویش‌ها
بخارایی
فارسی بحرین
گویش‌ها
عجمی
فارسی پاکستان
گویش‌ها
دهواری
رده:زبان فارسی
رده: گویش‌های زبان فارسی

#پشت بام#خوزستان#شوشتر#گردشگری#علی بابا#ایرانگردی#دزفول

ادامه مطلب
 کلیسای ارامنه تبریز
جاذبه های گردشگری آذربایجان شرقی
  • modir

  • 99 اسفند

کلیسای ارامنه تبریز

کلیسای ارامنه تبریز

کلیسای ارامنه تبریز ارامنه در سده سوم میلادی به دعوت گریگوریوس مقدس به مسیحیت گرویدند. در سال ۴۵۱ م کلیسای ارمنی قسمتی از عقاید وحدت طبیعت و یگانگی روح را پذیرفت و از کلیسای ارتدوکس شرقی جدا شد.

خلیفه گری ارامنه آذربایجان تا سال ۱۸۴۵ م در کلیسای طاطاوس یا قره کلیسا در چالدران بود. در سال مزبور به تبریز انتقال یافت و کلیسای ارامنه ساخته شد. این کلیسا در خیابان شهناز سابق قرار دارد.

این بنا در سال ۱۸۷۰ م جهت بانک شاهی ساخته شد ولی در سال ۱۹۰۳ م از سوی ارامنه ابتیاع گردید و در اختیار خلیفه گری گذاشته شد. خلیفه گری تبریز در حال حاضر به وسیله شورایی زیر نظر کشیش آوانس ملقب به باکرات ملکونیان اداره می شود. این خلیفه گری در تبریز بر سه کلیسا، یک مدرسه، یک کودکستان، یک موزه و یک باشگاه ورزشی نظارت دارد.

در این مقاله به معرفی تمام کلیساهای تبریز پرداختیم. خوشحال میشویم تجربه سفر به این شهر زیبا را برای ما یادداشت کنید.

#کلیسا#مساجد#تبریز#آذربایجان#پشت بام#گردشگری

ادامه مطلب
کلیسای کاتولیک تبریز (کلیسای عذرای توانا)
جاذبه های گردشگری آذربایجان شرقی
  • modir

  • 99 اسفند

کلیسای کاتولیک تبریز (کلیسای عذرای توانا)

کلیسای کاتولیک تبریز

کلیسای کاتولیک تبریز در خیابان شریعتی، نرسیده چهار راه شهناز واقع شده است. کلیسای کاتولیک یا عذرای توانا در کوچه میارمیار واقع است. این کلیسا در سال ۱۹۱۰ م به هزینه فرانسویان ساخته شده و معماری آن متأثر از معماری فرانسویان است.

شکل این کلیسا مستطیل و در ابعاد ۲۰ در ۱۰ متر احداث شده است تمام بنای کلیسا آجری است و کف تالار اجتماعات آن پنج پله بالاتر از کف حیات است. در بالای در ورودی کلیسا که از چوب گردو ساخته شده است گچبری زیبایی است که حضرت مریم را در میان ده فرشته مقدس نشان می دهد. کلیسای آدونیست کلیسای آدونتیست تبریز در خیابان شریعتی، بعد از سه راهی واقع شده است این کلیسا به تالار کوچکی شبیه است و در حال حاضر به صورت نیمه تعطیل در آمده است، زیرا آدونتیستها یا انتظاریون تبریز چند خانواده بیشتر نبودند که اغلب به تهران مراجعت کرده اند.

 

#کلیسا#تبریز#پشت بام#گردشگری

ادامه مطلب
 کلیسای پروتستان تبریز
جاذبه های گردشگری آذربایجان شرقی
  • modir

  • 99 اسفند

کلیسای پروتستان تبریز

کلیسای پروتستان تبریز

کلیسای پروتستان ها یا مسیحیان انجیلی تبریز در خیابان شهناز جنوبی سابق کوچه والمان واقع است. طرح کلیسا صلیبی و محراب آن ۸۰ سانتیمتر از کف تالار بلندتر است. سقف کلیسا آهنی و برج ناقوس آن استوانه ای و دارای چهار طبقه است. این کلیسا در سال ۱۹۵۷ م ساخته شده است. هنگام احداث این کلیسا ساختمان کلیسای قدیم انجیلیان در کوچه میارمیار تخریب گردید و به این مکان منتقل گردید.

#تبریز#ارامنه#پروتستان#گردشگری#پشت بام#مسیح#آذربایجان

ادامه مطلب
;